محل تبلیغات شما
پسر قشنگم مدت هاست که نتوانسته ام برایت از حال خودم بنویسم 

امروز همه ی دیروز هایم را مرور می کردم چه قدر زمان گذشته ،چه روز ها و چه لحظه هایی که به امید آمدن تو بر من گذشت .چه قدر نا امید بودم چرا ؟

اما همیشه دعا می کردم و ایمان داشتم دعا سرنوشت را هم عوض می کند.اوایل فکر می کردم اگر خدا بخواهد به من هدیه ای بدهد دختر می دهد حتی اسمش را از قبل تر ها مشخص کرده بودم

چون باید خیلی خوش شانس باشی که مادر یک پسر باشی آن هم بچه ی اول 

یعنی حسی فوق العاده ای دارد  و این حس من ، موقعی که دکتر گفت نی نی شما پسره وصف نا پذیر بود

انگار دلم قرص شد انگار همه ی زیبایی های جهان را یک باره به من دادند

انگار منت بر سرم گذاشتند و گفتند فرزند تو پسر است 

نه 

برای من دختر و پسر هیچ فرقی ندارد 

اما در این مدت شرایطی بر من گذشت که همیشه می گفتم من اگر پسر داشته باشم خوشبخت  تر می شوم

 

من طمع این روزها را خوب میدانم

چه قدر من از نوشتن دور شده ام؟

با تو برای تو می نویسم

تو ,ی ,انگار ,نا ,گذشت ,یک ,می کردم ,همه ی ,به من ,چه قدر ,من گذشت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پلنگ بیکار