محل تبلیغات شما
از نوشته هایم می ترسم از اینکه روزی بیایی بخونی و به خلوت دل من راه پیدا کنی و .

خشمت را روی احساسم له کنی.

آن قدر دارو می خورم و آن قدر درد را کشیده ام که طاقتم طاق شده

حالا دلیل همه چیز را می دانم 

من در این دلیل غرق شده ام به حدی که در جمع دوستان گم می شوم سکوت می کنم و یخ می زنم

نماز می خوانم اما هیچ جمله هایش را نمی فهمم

کلمات عربی را تند تند و گاهی با خستگی تلفظ می کنم 

در هر کلمه اش مشکلات زندگی را یکی یکی می بینم

بیمار شده ام نه ؟

از بیمار توقع چندانی نیست

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ

ابهت این آیه را ماورای معیار دوست دارم

تو با چه عظمتی وحی می کردی ؟

زندگی من به کن فیت بند شده

بی درنگ موجود شدن را تو به خیلی ها بخشیدی

ببین آیه هایت با من چه کرده !!!

من طمع این روزها را خوب میدانم

چه قدر من از نوشتن دور شده ام؟

با تو برای تو می نویسم

ام ,بیمار ,یکی ,دلیل ,؟ ,زندگی ,شده ام ,درنگ موجود ,آن قدر ,بی درنگ ,موجود شدن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها